جستجوی جدید

اگر از نتایج زیر راضی نیستید، جستجوی دیگری انجام دهید.

9 نتیجه جستجو برای: #حسام_الدین_سراج 

1

غزل ۴ مولانا

  ۱ ای یوسُفِ خوش‌نامِ ما، خوش می‌رَوی بر بامِ ما ای دَرشِکسته جامِ ما، ای بَردَریده دامِ ما ۲ ای نورِ ما، ای سورِ ما، ای دولتِ مَنصورِ ما جوشی بِنِه در شورِ ما، تا میْ شود انگورِ ما ۳ ای دِلْبَر و مَقْصودِ ما، ای قِبله و مَعْبودِ ما آتش زدی در عودِ […]

2

غزل ۳۳ مولانا

  ۱ میْ دِه گِزافه ساقیا، تا کَم شود خوف و رَجا گَردن بِزَن اندیشه را، ما از کجا؟ او از کجا؟ ۲ پیش آر نوشانوش را، از بیخْ بَرکَن هوش را آن عیشِ بی‌روپوش را، از بَندِ هستی بَرگُشا ۳ در مجلسِ ما سَرخوش آ، بُرقَع زِ چهره بَرگُشا زان سان که اول آمدی، […]

3

غزل ۱۳۲ مولانا

  ۱ در میانِ پَردهٔ خونْ عشق را گُلْزارها عاشقان را با جَمالِ عشقِ بی‌چونْ کارها ۲ عقل گوید شش جِهَت حَدّست و بیرون راه نیست عشق گوید راه هست و رَفته‌ام من بارها ۳ عقلْ بازاری بِدید و تاجری آغاز کرد عشق دیده زان سویِ بازارِ او بازارها ۴ ای بَسا مَنصورِ پنهان، زِ […]

4

غزل ۵۳۳ مولانا

  ۱ رِنْدان سَلامَت می‌کنند جان را غُلامت می‌کنند مَستی زِ جامَت می‌کنند مَستان سَلامَت می‌کنند ۲ در عشقْ گشتم فاش‌تَر وَزْ هَمگِنان قَلّاش‌تَر وَزْ دِلْبَران خوش‌باش‌تَر مَستان سَلامَت می‌کنند ۳ غوغایِ رُوحانی نِگَر سَیلابِ طوفانی نِگَر خورشیدِ رَبّانی نِگَر مَستان سَلامَت می‌کنند ۴ اَفْسون مرا گوید کسی؟ توبه زِ من جویَد کسی؟ بی پا […]

5

غزل ۱۶۱۰ مولانا

  ۱ مَنَم آن عاشقِ عشقت که جُز این کار ندارم که بر آن کَس که نه عاشق به جُز اِنْکار ندارم ۲ دلِ غیرِ تو نَجویَم سویِ غیرِ تو نَپویَم گُلِ هر باغ نَبویَم سَرِ هر خار ندارم ۳ به تو آوردم ایمان دلِ من گشت مُسلمان به تو دل گفت که ای جان […]

6

غزل ۱۷۹۲ مولانا

  ۱ این کیست این؟ این کیست این؟ این یوسُفِ ثانی است این؟ خِضْر است و اِلْیاس این مَگَر؟ یا آبِ حیوانی­ست این؟ ۲ این باغِ روحانی‌ست این، یا بَزم یَزدانی­ست این سُرمه‌یْ سپاهانی‌ست این، یا نورِ سُبحانی‌ست این ۳ آن جانِ جانْ اَفْزاست این، یا جَنَّةُ الْمَاواست این ساقیِّ خوب ماست این، یا بادهٔ […]

7

غزل ۲۷۶۴ مولانا

  ۱ ماها چو به چَرخِ دلْ بَرآیی چون جان، به تَنِ جهانْ دَرآیی ۲ ماها چه لَطیف و خوش لِقایی ای ماه بگو که از کجایی؟ ۳ داریم زِ عشقِ تو بَراتی وَزْ قَندِ لَطیفِ تو نَباتی ۴ از لَعْلِ لَبَت، بِدِه زَکاتی ای ماه بگو که از کجایی؟ ۵ ای یوسُفِ جان که […]

8

غزل ۳۰۱۶ مولانا

  ۱ بازرَهان خَلْق را از سَر و از سَرکَشی ای که دَرونِ دلی، چند زِ دلْ دَرکَشی؟ ۲ ای دلِ دل، جانِ جان، آمد هنگامِ آن زنده کُنی مُرده را، جانِبِ مَحْشَر کَشی ۳ پیرهنِ یوسُفی، هدیه فِرستی به ما تا بِدَرَد آفتاب پیرهَنِ زَرکَشی ۴ نیزه کَشی، بَردَری، تو کَمَرِ کوه را چون […]

9

غزل ۳۱۳۷ مولانا

  ۱ سُلطان مَنی، سُلطانِ مَنی وَندَر دل و جان، ایمانِ مَنی ۲ در من بِدَمی، من زنده شَوَم یک جان چه بُوَد؟ صد جانِ مَنی ۳ نانْ‌ بی‌تو مرا زَهر است، نه نان هم آبِ مَنی، هم نانِ مَنی ۴ زَهر از تو مرا، پازَهر شود قَند و شِکَرِ اَرزانِ مَنی ۵ باغ و […]